نگاره های نگاهم (1)
«بسم الله الرحمن الرحیم»
طی چندین و چند پست می خواهم هر آنچه در اینستگرام نوشته ام را در وبلاگتان وارد کنم که بسیار وقت گیر و دشوار است ولی چاره ای نیست چون خاطرات این 12 ماه اخیر را بیشتر از هر جای دیگر حتی دفترهایم در آنجا ذخیره کرده بودم تا روزی فرصت دست دهد و به اینجا منتقل شود...
:
12 june 2013
فاطمه زهرا دخترم همه ی زندگی ام...
14 june 2013
دونه دونه عروسکها رو چیده و نون و شکر بهشون میده...به قول خودش صبآنه!
می پرسم به کی رای میدی؟میگه:آقای خامنی.
15 junr 2013
اثر بی نظیر بانوی کوچک بر شناسنامه ی بنده، چند روز قبل از انتخابات!...
خدا رو شکر که با وجود این نقاشی ها، رایم را پذیرفتند!
روی عکسم و صفحه مقابل هم منور شده است...
14 june 2013
آرام جان...
در چشم های من، تو شکسته ای...
نه سنگ قبر بابابزرگ...
شهادتش باز هم مبارکت باد!
16 june 2013
ماه من! امشب که انگار بوووق ها تمامی ندارند...
چرا خواب به چشمانم نمی آید؟!
دعا کن این پلک های رنگ پریده را...