نقاش باشی ِکوچولوی خونه ی ما
چند وقتی میشه که تو علاقمند شدی به نقاشی روی دیوارهای خونه! و با این علاقمندی هات من و بابات رو کلافه کردی بدجورررر!! طوری که عزا گرفتیم برای پاکسازی دیوارهای منزل برای خونه تکونی عید... ما هم رفتیم از خان دایی جانِ معمارت، دو تا ورق بزرگ نقشه کشی که نمیخواست به صورت کمکهای بلاعوض گرفتیم که بچسبونیم به دیوار و دیگه یاد بگیری روی اونها نقاشی بکشی نه روی خود دیوار! اما چندان فایده ای نداشت و تو دست بردار نبودی که نبودی...تا اینکه... بنده، مبنی بر نکته*ی ذکر شده در پاورقی، و نیز ترس از مدادرنگی های که با در دست گرفتنشون هی می دویدی و من فقط حرص میخوردم و دلم شور میزد که وای! نخوره زمین...، چهارشنبه ی هفته ی پیش رفتم برای علیا حضرت یک ب...